تعریف میخواند: این شب پریشان، پریشان، سحر می شود؛ روز نوگل افشان، گل افشان، به ما میرسد. من به حجم دلگیری امروزم فکر میکنم. و به اینکه امشب هم سحر میشود. پرتقال هایی که امروز خریدم پشت پنجره نشسته اند. شیشه مربا روی میز و کپسول های قهوه کف زمین. سجاده ام هنوز پهن است و فکر میکنم تا نماز صبح جمعش نکنم. آهنگ گوش میکنم، با مامان توی واتساپ حرف میزنم و عکس لوبیاپلویی که پختم و کنسرو لوبیاسبزی که امروز از اشپار خریدم را برایش میفرستم. در اینستاگرام چرخ میزنم و بعد میبینم تنهایی هنوز روی طاقچه کنار پرتقال ها نشسته و من را نگاه میکند. 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها